نتایج جستجوی عبارت «اکبر محمد جانی روستای جزین آباده طشک مدرسه شهید مصطفی خمینی خیبر بدر منطقه حاج عمران حلبچه بمباران شیمیایی گلزار شهدا ۱۳۶۷/۵/۲ ۱۳۳۴/۱/۵ کربلای ۲ کربلای ۵» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
بیاد شهید محمود دهستانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
شد چو محمود دهستانی شهید رو به سوی خالق سبحان نمود آرزویم بـــود دامــــادش کــــنــم لیک رفت آن سروخوش رفتار ما ای خدا محمود سرو ناز بود شد شهید از تیر ضد انقلاب با محمد هر دو همسنگر بودند روستا محمود را غمخوار بود عاقبت با هم براه حق شدند سینه‌ها از تیر دشمن چاک چاک در دم آخر نمودند آرزو داغ بر دل خواهران و مادران لیک راضی بر رضای‌کردگار گفت محمود توکل ازیقین من شنیدم از...
شهید حسین علیخانی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
علیخانی چه آن سرو خرامان بمانند علی اکبر روان شد امیدم نـا امیــد ای رودم ای رودلب تشنه برفتی سوی میدان بگوید مادرش با آه و زاری چـــراغ خـــاندانم بـودای رود  ...
به یاد شهیدان علی حداد و محسن کوهکن و حسن عباسی و هوشنگ جلالی و حسن تواضع
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
بر مزار شهدا لاله دمید شد بهاران و شقایقها دمید لاله های سرخ بر خاک شهید لاله زاران شد همه صحن چمن چاک زد سوسن دوباره پیرهن لاله های سرخ برخاک شهید باز شد چهره گل خون آلود طاقت از بلبل غمگین بر‌بود لاله های سرخ زخاک شهید یکطرف نوگل خندان حداد از ستمکاری شیطان فریاد لاله های سرخ برخاک شهید بنگر محسن کوهکن دلشاد جنگ والفجر ترا باشد یاد لاله های سرخ برخاک شهید بوده در مکتب...
بیاد گلهای پرپر شده در آستانه عید نوروز
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
بهار آمد گل آمد سنبل آمد همه گوئیم با چـشم انتظاری گلها برون کرده سر از خاک بنفشه در کنار جویباران ولی بیت الحزن شد خانه ما دگر ما را هوای بوستان نیست بیامد سال نو سال کهن رفت اگر مردم هوای باغ دارند همه یاد از جوانان می نمایند یکی قبر پسر گیرد در آغوش پدر ، مادر ، زن و فرزند و همسر یکی یاد از علی اکبر نماید یکی از فرقت و مرگ برادر یکی...
به یاد شهید عباس مرادی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
هفت روز است که عباس جوان هفت روزاست که این پاک سرشت از خدا بی خبرانش کـشتند چون علمدارحسین رهبر عشق نامراد از ستم فرقه دون هفت روز است مرادی شهید هفت روز است که مادر زار است پدرش نیست که بوسد رویش خواهرش شیون و افغان دارد دوستانش همه در آه و فــغان همه گویند مـرادی زجفا مادرش گوید بر قبـر پـسر رفتی و داغ بـدل گشتم من ای خوش آنروز که بودی به برم گفت محمود...
پشه های خط خرمشهر
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
آقای محمدزاده در مورد ناراحتی بچه‌ها از پشه‌های خط خرمشهر می‌گوید‌: " هوا گرم و منطقه کاملا" باتلاقی و مرطوب بود.‌ گردان کمیل در نخلستانهای حاشیه شرقی اروند مستقر بود‌‌. پشه در این منطقه خیلی زیاد بود و برای جلوگیری از گزیدگی پشه‌ها یک پماد در اختیار بچه‌ها قرار می گرفت، که مشهور به " پماد سنگر " بود. اما پشه‌ها در برابر این پماد هم مقاوم شده بودند و از بوی این پماد بدشان نمی‌آمد. پشه‌ها طوری اذیت می‌کردند...
زندگینامه جانباز عوض نگهداری
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
عوض نگهداری فرزند محمد قلی، در تاریخ 7/5/1340 در روستای کوشکک در خانواده‌ای کشاورز و مذهبی چشم به جهان گشود‌. تحصیلات خود را تا مقطع پنجم ابتدایی در روستای خود ادامه داده و‌‌به علت مشکلات و کمبود مدرسه راهنمایی، ترک تحصیل نموده و به کار آزاد مشغول ‌گردید‌. ‌پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به خدمت مقدس سربازی اعزام شد. برای انجام این وظیفه ملی به ارتش جمهوری اسلامی ایران پیوست‌. همزمان با شروع جنگ تحمیلی و تجاوزات...
بهداری رزمی جنگ از دیدگاه حمید رضا جمشیدی
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
آقای دکتر حمید رضا جمشیدی از سال 1363 به بعد تا پس از جنگ معاونت بهداری رزمی جنوب که می‌توان گفت بهداری رزمی جنگ محسوب می شد‌، را به عهده داشتند1. در رابطه با نحوه درمان مجروحین و تدابیر و اقداماتی که در این زمینه در طول جنگ پیش بینی شده بود‌، اطلاعات موثق و زیادی دارند‌. پزشکان‌، پیراپزشکان و امدادگران جمعی بهداری رزمی جنگ بحق خدمات بسیار ارزنده و شایانی را در طول جنگ به رزمندگان خصوصا"...
به یاد شهید حسن زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
شد فدای دین لاله ای دیگر شد فدا زردشت در ره قرآن در پی محمود شد حسن تابان شد فدای دین لاله ای دیــگر آفرین بر او عهد و پیمانش جان فدا کرده جان بقربانش شد فدای دین لاله ای دیگر مکتب اسلام اینچنین جانها تا نگه دارد نور ایمانها شد فدای دین لاله ای دیگر ای عزیزانم باوفا یاران کرده ام اکنون هم زدل هم جان شد فدای دین لاله ای دیگر غرق خون گر شد پیکر...
خاطره ای از شهید فیروزی
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای الله مراد مقصودی خاطره‌ای از شهید خاکباز فیروزی از رزمندگان عزیز روستای خواجه جمالی نقل می‌کند: ایشان نیروی بسیار زرنگ و خوبی بود‌، موقعی بلند شد تا با آر‌پی‌جی به تانک دشمن حمله کند‌، تیر به بازویش خورد و مجروح شد‌، من به سراغش رفتم‌، دیدم به گونی‌های سنگر تکیه داده و دارد گریه می‌کند‌. با او شوخی کردم‌، گفتم: عجب رزمنده‌ای، حالا آمده‌ای بجنگی‌؟! تو که با یک تیر داری گریه می کنی‌، پس چطور می‌خواهی از...